کسب اجازه از جناب فردوسی با کسب اجازه از جناب فردوسی مجله اینترنتی مونوپلاس

با کسب اجازه از جناب فردوسی

طنز ???

چنین گفت رستم به اسفندیار
گرسنه شدم نانِ سنگک بیار

دو قالب پنیری اگر آوری
از آن جنس خوب و از آن آذری

یه ظرفِ عسل با کمی هم کره
که صبحانه هرکس نخورده خره

چو اسفندیار این سخن را شنید
یکی تیغ برّا به رویش کشید

بگفتا بکش ترمزت پهلوان
که نه آب دارم نه نانی به خوان

خبرداری از قطعِ یارانه ام ؟
ببین که تهی گشته این خانه ام

کمی نفت اگر مانده در این چراغ
بدزدیده زنجانی و بُرده باغ

دلارِ وطن خاوری بُرده است
قلوپو قلوپ جملگی خورده است

برایم فقط مانده اینجا کفن
تو صبحانه میخواهی از خوان من؟

چو برجام ما شد خبر خوب بود
به خواب و خیالم شبی سوپ بود

ولیکن ترامپ آمد و جفتکی
به پیمان زد و گفته ما را زَکی

دوباره همان کاسه و آش شد
رجا حالِ خوب تو ای کاش شد
????